یادداشت وحید زندی فخر کارشناس روابط عمومی موسسه، در موضوع تبیین نظریه حوزه عمومی هابرماس و ارتباط آن با گفتمان سازی در کشاورزی، در پایگاه اطلاع رسانی وزارت جهاد کشاورزی، منتشر شد.
به گزارش روابط عمومی موسسه تحقیقات علوم دامی کشور، در این یادداشت آمده است:
از نظر یورگن هابرماس، جامعه شناس و نظریه پرداز اجتماعی معاصر، حوزه عمومی مکانی است که در آن اندیشه ها و آرای متفاوت به صورتی عریان به نمایش در می آیند.در این حوزه، با حضور توده های مردمی و ابراز عقیده های مختلف از طرف آنها گفتمانی شکل می گیرد که در نهایت مواد اولیه محافل سیاستگذار و تصمیم ساز را فراهم می کند. بنابراین از این طریق، عموم مردم می توانند در ساختن آنچه که در سرنوشت شان دخیل است و به نام قانون در بستر اجتماع پیاده می شود، مشارکت کنند.
از اواسط قرن هفدهم میلادی، یعنی آن زمان که رسانه ها هنوز در ساختار عمومی جامعه نفوذ چندانی نداشتند، ماهیت بنیادی حوزه عمومی با مکان هایی که «عمومیت»، خصلت اصلی آنها به شمار می رفت، شناخته می شد؛ محافلی مانند قهوه خانه ها که قادر بود مردم عامه را بدون در نظر گرفتن سطح آگاهی یا منزلت های اجتماعی آنها دور هم جمع کند، بستر رشد و شکوفایی گفتمان ها به ویژه در قالب سیاسی و اجتماعی معرفی شدند. در این فضای گفتمانی، مسائل و مباحثی مطرح می شد که دغدغه های مردمی و اولویت انتظارات توده جامعه از نظام حاکم را شکل می داد.
پس از رشد مطبوعات و ظهور ژورنالیسم همه جایی و خروج حوزه خبررسانی از انحصار تجار و نیز افزایش سطح سواد جامعه، به تدریج قدرت حوزه عمومی در محافل عصرانه و شبانه تحلیل رفت و در قالب جدیدی به نام مطبوعات، دوباره متولد شد. بازنمایی دغدغه های مردمی در رسانه ها موجب شد که این نهاد اطلاع رسانی به عنوان واسطی بین دولت و ملت و رکن چهارم دموکراسی باشد و گفتمانی نوشتاری و ثبت شده در دسترس آحاد جامعه قرار گیرد؛ گفتمانی که از منظر نشانه شناسی، طیف وسیعی از معانی را در بر می گیرد و به شدت به بستر اجتماعی خلق شده در آن، وابسته است.
اما نفوذ قدرت های سیاسی، در رسانه ها و شناسایی این پدیده به عنوان ابزاری برای اشاعه بنیان های ایدئولوژیک و القای هژمونی، بدبینی نسبت به این ابزار اطلاع رسانی را در قالب نظریه ای انتقادی به نام مکتب فرانکفورت، ترویج کرد. در این پارادایم، فرهنگ به شکل صنعتی معرفی می شود که با بازنمایی های نوشتاری، شنیداری و تصویری، به عمق توده ها نفوذ کرده و در آنها رضایتی کاذب می آفریند. در این راستا مخاطبان، توهم آزادی عقیده را تجربه می کنند و بر اساس آنچه که رسانه به خوردشان می دهد، نظام حاکم را بهترین وضعیت حکمرانی تلقی خواهند کرد.
به عقیده نگارنده، رویکرد تاریخی به آنچه که با نام حوزه عمومی شناخته می شود نشان می دهد که اکنون این گستره از انحصار رسانه های جریان اصلی و سنتی نیز تا حدودی خارج شده است. امروز دیگر «مخاطب» آبژه ای منفعل نیست که تنها پذیرنده مطالب عرضه شده توسط رسانه ها باشد. او به تعبیر نظریه پردازان معاصر رسانه، یک «مخاطب-مشتری» است و قادر است با ابزارهایی که در اختیار دارد، نه تنها با جامعه اطراف، بلکه با دنیای مدرن، تعامل کند. او اکنون خودش سوژه است و در بستر فرهنگی خویش، همزمان با مصرف کالایی به نام آگاهی و اطلاعات، تولید هم می کند. از این رو به گفته «ژان بودریار: تولید انحصاری مدرن، هرگز تنها تولید کالا نیست، بلکه همچنین تولید روابط و تمایزهاست.»
حال سوال اینجاست که طرح این روند تاریخی چه ارتباطی با گفتمان سازی کشاورزی دارد؟ اکثریت جامعه ایرانی به ویژه افرادی که شهرنشینی را اختیار کرده اند درک درستی از جوهره کشاورزی ندارند. اغلب مردم به محض برخورد با واژه «کشاورزی» بلافاصله این دال را با مدلول کهنگی و در تقابل با مدرنیت در ذهنشان ارتباط می دهند؛ پیرمردی فرتوت و زهوار در رفته با البسه خاکی که در یک دستش بیل و در دست دیگرش بقچه نان است! مقصر اصلی پیکربندی چنین تفکری، رسانه ها -به ویژه از نوع تصویری- هستند. زیرا بازنمایی های رسانه ای در این حوزه استراتژیک طی دهه های گذشته، چنین مفهومی را در ضمیر ناخودآگاه افراد خلق و کشاورزان را به عنوان کم اهمیت ترین و بی سوادترین قشر روستانشین معرفی کرده است. مروری اجمالی بر فیلم ها و مستندهای ساخته شده در بخش کشاورزی، چنین ادعایی را به اثبات می رساند. این در حالی است که کشاورزی به عنوان بستر اصلی توسعه و مهمترین قطعه پازل امنیت ملی در اکثریت قریب به اتفاق ممالک جهان محسوب می شود. آیا راه حلی برای برون رفت از این طرز تفکر وجود دارد؟
به نظر می رسد «گفتمان سازی» در این حوزه تنها راه نجات کشاورزی از تلقی کهنگی و انتقال آن از حاشیه به متن باشد؛ گفتمانی که می تواند برداشت توده جامعه را نسبت به این حوزه وسیع دگرگون کرده و در مسیری واقعی قرار دهد. اما چنین امری تنها با استعانت از رسانه های جریان اصلی امکان پذیر نیست. در عصر حاضر به واسطه ظهور اینترنت و فضای تعاملی که خلق کرده است، اقبال توده ها به بهره برداری از آن افزایش یافته و رسانه های سنتی، کم کم از مرکز توجه جامعه به حاشیه رانده شده اند. این موضوع به ویژه در قشر تحصیلکرده و جوان، نمود ملموس تری دارد.
طبق نظریه هابرماس، برساخت گفتمانی در حوزه عمومی تنها بر بستر عقلانیت شکل می گیرد. به بیانی دیگر او در تشریح این حوزه، به عقلانیت عالی ترین امتیاز را اهدا می کند و از دخالت هرگونه کنش غیرعقلانی می گریزد. البته باید گفت کنش غیرعقلانی با ضد عقلانی متفاوت است. غیرعقلانیت، هر آن چیزی را که با احساسات و نیروی قلبی در ارتباط است شامل می شود و منبع مهمی برای عواطف، بازنمایی های ذهنی و خلاقیت است. در حالی که ضد عقلانیت، در تقابل با عقلانیت محض قرار گرفته و آن را به مبارزه می طلبد. به هر ترتیب، مسیر ما برای گفتمان سازی در حوزه کشاورزی، در این نقطه از راهی که هابرماس برگزیده، جدا می شود. زیرا عقلانیت بین الاذهانی مورد نظر هابرماس، مقوله ای است که تنها می توان در رسانه های سنتی سراغش را گرفت. اما گفتمان مورد نظر ما، گفتمانی است که در بستر رسانه های اجتماعی شکل می گیرد؛ رسانه هایی که با شبکه سازی، در دسترس ترین منابع آگاهی بخشی برای جامعه امروزی هستند. در این شبکه ها «غیرعقلانیت» نیز اعتبار می یابد و توجه مخاطب-مشتری را با پیوند بار عاطفی و احساسی، به خود جلب می کند. البته برای بسته بندی پیام در رسانه های اجتماعی، نمی توان به کلی وجود عقلانیت محض را رد کرد، بلکه این عقلانیت، در ترکیبی انتزاعی با غیرعقلانیت و به شکلی در هم تنیده ظهور و بروز خواهد یافت.
امروز خون علم و دانش در رگهای کشاورزی به جریان افتاده و صدها دانشمند در این حوزه وجود دارند که روزانه روش ها و ابزارهای جدید خلق می کنند. فلسفه وجودی سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی با 50 موسسه و مرکز تحقیقاتی زیرمجموعه، این باور را تصدیق می کند. بنابراین وقتی محتوای تولید شده بر اساس واقعیت های علمی و تخصصی کشاورزی در شبکه های اجتماعی وایرال می شود، احساس و ادراک کاربران را با خود درگیر کرده و به تدریج برداشت آنها را از کشاورزی در ضمیر ناخودآگاه شان به صورت کلان تغییر خواهد داد. درست در این نقطه می توان ادعا کرد که گفتمان سازی کشاورزی در حال شکل گیری است. این به شرطی است که ماهیت محتوایی مورد نظر به کلی با آنچه که در رسانه های سنتی تولید می شود، متفاوت باشد. یعنی الزاما از خبرهای شبه پوپولیستی مانند نوسانات قیمت مرغ یا برنج یا هر محصول دیگری فاصله گرفت و در عین اعتباربخشی به مباحث غیرعقلانی و عاطفی، به طرح موضوعات بنیانی و دانش پایه کشاورزی پرداخت.
باید پذیرفت که نمی توان رسانه های اجتماعی را از زندگی روزمره انسان اجتماعی قرن 21 جدا کرد. بنابراین لازم است که در بازشناسی آنها قدم برداشت و از ظرفیت بکری که دارند در راستای ایجاد تغییرات فرهنگی مثبت بهره برد. این تغییر در ساختار گفتمانی میسر نمی شود، مگر با نزدیک کردن گفتمان کشاورزی به گفتمان توده مردم که بستر آن در رسانه های اجتماعی فراهم است.
امروزه مشکل اساسی حوزه کشاورزی، عدم حضور جدی دست اندرکاران و کارشناسان آن در شبکه های اجتماعی است. این حوزه هنوز برای پوشش خبری رویدادها، تنها از رسانه های جریان اصلی دعوت می کند. در حالی که وجود اینفلوئنسرها به ویژه کاربرانی که در زمینه کشاورزی فعالیت دارند، پتانسیلی است که می تواند اخبار کشاورزی را در میان توده مردم و به صورت مویرگی نفوذ دهد. البته منظور نگارنده، رد اثرگذاری رسانه های آنلاین و آفلاین رسمی نیست، بلکه وجود اینها در کنار رسانه های اجتماعی اثربخشی اخبار را دوچندان کرده و ما را با سرعت هرچه تمام تر به گفتمان سازی در کشاورزی نزدیک تر می کند.
با شکل گیری چنین گفتمانی، کشاورزی و زیربخش هایش به یکی از اولویت های اصلی جامعه تبدیل شده و مطالبه گری از درون آن سر بر می آورد. اینجاست که حوزه مزبور، مانند آنچه که در جریان صنعت و خودروسازی شاهدش هستیم، برای مردم «دغدغه» می شود. در این مسیر، نقش روابط عمومی های دولتی کشاورزی به ویژه در موسسات و مراکز پژوهشی مشخص می شود که چگونه از ظرفیت رسانه ها (اصلی و غیر اصلی) بهره برده و در تعامل با شبکه های ارتباطی، به تفهیم پیام مورد نظر بپردازند و «گفتمان کشاورزی» ایجاد کنند.
وحید زندی فخر
کارشناس روابط عمومی موسسه تحقیقات علوم دامی کشور